کتاب مسافرپایتخت از دیدگاه:
حافظ حاتمی استادیار دانشگاه پیام نور اصفهان
دوران حکومت نسبتاً طولانی یکصد و سی و دو سالهی ترکمان قاجاری(1170. تا 1304.ش.) یکی از پر فراز و نشیب ترین دورههای تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران است که نگارنده نیازی به شرح تحوَلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و..... آن را در این فرصت نمیبیند و در این مجال، تنها به بیان پارهای از رویدادها و تحوَلاتی بسنده میشود که بیشتر به وقایع بعد از مشروطه و استبداد صغیر وابستهاند و در کتاب مسافر پایتخت نیز به آنها اشاره گردیده است.
مسافر پایتخت، شکوائیهای انتقادی و سندی رسوا کننده علیه نظام نابسامان و واپسین روزهای حکومت قاجار و نزدیکان، وابستگان و سرسپردگان آنها؛ یعنی همان کسانی است که بی درنگ داعیه داران مشروطه و مشروطه خواهی ایران هم شدند. سندی که برگ برگ آن شرنگی در کام و خاری است در دیدگان ستمگران به حقوق ایران و ایرانی. از دیدگاه نگارنده- با وجود فراوانی آثار و منابع مربوط به تحوَلات این دوره کمتر نویسندهای توانسته است اوضاع و شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ایران بعد از انقلاب مشروطه و مقارن استبداد صغیر محمَد علی شاه و قیام مجاهدان بختیاری، آذربایجانی و دیگر سرزمینهای این کشور بزرگ و پایدار را این گونه به تصویر بکشد.
اگر چه نویسندهی کتاب؛ یعنی میرزا امان الله خان بختیاری،(مدملیل) بنا به دستور حاج علی قلی خان سردار اسعد در پی حلَ مشکل مالی و احقاق حقَ گروهی از جلابداران ایل بختیاری بود که مبلغ هنگفتی از آنها در تصرَف گروهی از قصَابان به ریاست ذبیح الملک، رئیس صنف قصَابان و کمپانی و کشتارگاه تهران، به پایتخت رفته بود؛ امَا او هر از گاهی نیش قلم خود را متوجَه گردن کشان نالایقی میکند که به ناحق زمام این سرزمین سترگ و مانا را در دست گرفتهاند و پیوسته نقبی به تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران آن عصر پر آشوب میزند تا تلنگری باشد به وجدان خاموش و گرانخواب فرزندان ایران زمین. گاه میشود که با خواندن سطرهایی از این درد نامه، موی بر اندام راست گردد و گاهی مخاطب با نویسندهی کتاب، همدردی میکند و به حال و روزگارایران آن روز اشک ماتم میریزد:
" ای پروردگار عالم، ای خالق آسمانها، ای دادار هستی بخش، ای پناه بی پناهان، نمیدانم روی به کجا بیاورم؟ روی زمین درد دل خود را به که بگویم و نزد چه کسی داد خود را بزنم؟ هزار داد و بیداد از دست ولایت بی قانون، ولایت همه روز آشوب و همه روز اغتشاش. نمیدانم چه بگویم و چه بنویسم و هرچه فریاد بزنم باز هم کم است." (ص135) این جملات و عبارات مشتی از خروار نالههایی است بخش مربوط به "آمدن قشون روس در سرحدَات ایران" و به دنبال آن، استعفای تمام وزراست که البتَه در این دوره بارها اتَفاق افتاده است و چیزی تازهای نبود. این موضوع لختی گریاندن قلم به تعبیر ابوالفضل بیهقی، ناگهان ذهن خواننده را متوجَه حبسیَات جانسوز مسعود سعد سلمان در زندانهای نای ودیهک و شکوائیهها و حسب حالهای ناصر خسرو قبادیانی در غربت تبعید درهی یَمگان و یا زندان سرودههای امثال ملک الشعرای بهار و فرخی یزدی مینماید.
نویسنده بارها تا مرز رسیدن به حقَ خود و هم تباران- که مظهر و نمادی از حقَ پایمال شدهی اقوام و مذاهب ایرانی است- پیش رفته است، که ناگهان صدر اعظمی، وزیری، وکیلی و... یا به قتل رسیده است یا عزل گردیده است و یا استعفا داده است و نه از عزل و نصب و قتل ناشایستگان صدارات که از ناامیدی دستیابی به حقوق خود و همراهان، متأثَر میشود و ناله سر میدهد. از این نمونه، ماجرای کشته شدن میرزا علی اصغر خان امین السَلطان یا همان اتابک اعظم در ماه رجب سال(1325ه.) بود که قول داده بود تا شش هفت روز دیگر عمل آنها را تمام کند.(صص43-48) و یاآن جایی که :" هروز به قدر دو هزار نفر از عارضین در عدلیه داد میزنند و و فریاد و واویلا میکنند و چرا کسی به درد اینها رسیدگی نمیکند؟ ای مملکت بی قانون! ای عدلیهی بی قانون!... و تازه نویسنده معتقد است: در زمان وزارت شاهزاده عبدالحسین میرزای فرمانفرما، عموی شاه قاجار، اوضاع قدری بهتر بود و "وقتی دیدند به درد مردم میرسد، گفتند باید حکومت تبریز به او بدهند و او را روانهی تبریز کردند. بعد علاء الملک را وزیر عدلیه کردند. به قدر ده روز نبود... بعد مخبر السَلطنه وزیر عدلیه شد و ایشان به قدر شش ماه در عدلیه بود." (ص90)
نویسنده – در کنار دیگر اقدامات و فعَالیَتهای سه ساله؛ یعنی از پنجم رمضان المبارک(1323.ه.) تا چهاردهم ربیع الثانی(1326.ه.) سیصد وشصت و شش پاکت نامه به مجلس شورای ملَی و تمام وزارتخانهها، چهل پاکت به اتابک اعظم، سی پاکت به شاهزاده فرمانفرما، پانزده دستخط از اعلیحضرت همایونی، دوازده پاکت به آیت الله سیَد عبدالله بهبهانی و... داده بود(صص146-147) و طرفی هم نبسته بود، رنجور و سرخورده از حکایت کاغذ بازی یا بوروکراسی و بیداد (ص82) و در این روزگار تلخ و سرای بی بزرگتر و ملک بی تدبیر(صص146 و 119) همچنان در پی مرهمی نه برای رسیدن به حقَ خود، بلکه برای التیام زخم هم وطنان بود.
تنها موضوعات وابسته به مأموریت میرزا امان الله خان بختیاری نیست که در این کتاب کم حجم امَا پر مغز و محتوا به تصویر کشیده شده است، بلکه همهی مباحث مهم و حتَی کم اهَمیَت این دوران پر فراز و نشیب تاریخ ایران و جهان است که یکی پس از دیگری، زیر ذرَه بین انتقادی نویسنده قرار گرفته است و در معرض داوری مخاطب قرار گذاشته شده است. به دو نمونهی مهم؛ یعنی قتل اتابک و هجوم روس به سرحدات ایران اشاره شد، امَا از جمله نمونههای دیگر، میتوان به: سوگند وفاداری محمَدعلی شاه به مشروطه و امضا کردن قرآن بدین منظور تا به توپ بستن مجلس شورای ملَی، اقدام به قتل شاه در راه دوشان تپه، تشکیل و نشست انجمنهای اصناف از جمله انجمن قدس خوزستان و انجمنهای ملَی دیگر، حکایت خانه نشینی ظلَ السَلطان در اواخر عمر، از درگیریهای مسلَحانه تا گرفتن دروازهی شهر، محاصرهی تبریز و دخالت بیگانگان، آمدن خوانین از ولایات و تحصَن در خانهی علما و از جمله خانهی مجتهد اعظم، آیت الله شیخ فضل الله نوری و بعد هم حکایت کمپانی و حکایت همیشگی اختلاف عموزادگان (خانان بختیاری) و در پی آن بی توجَهی سردار ظفر و سالار اشرف به خواستههای هم تباران خود در تهران و... اشاره نمود.
سنَت سفرنامه نویسی و ثبت و ضبط خاطرات و حسب حال نویسی در تاریخ و ادبیَات ایران زمین، پیشینهای بس دور و دراز دارد. از سفرنامههای روحانی وابسته به دوران پیش از اسلام، چون: ارداویرافنامه گرفته تا سفرنامههای منظومی مانند: تُحفة العراقین خاقانی و سفرنامههای پر از اطَلاعات سودمندی مثل: سفرنامهی حجَ ناصر خسرو قبادیانی و خسی در میقات جلال آل احمد و پرستو در قاف علی رضا قزوه و... امَا در نیمههای های دورهی قاجار دو سفرنامهی تخیَلی و نمادین مسالک المحسنین و سیاحت نامهی ابراهیم بیگ،آغاز راهی بودند که بعدها با آثاری چون شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دورهی قاجار عبدالله مستوفی و نوشتههای میرزا صادق وقایع نگار و روزنامهی خاطرات اعتمادالسَلطنه به کمال خود رسید. در بین خانان بختیاری نیز خاطرات سردار اسعد و سردار ظفر بختیاری شناختهترند. هر چند بیشتر آثاری که به شرح احوال این تبار بزرگ پرداختهاند، رویکردی سفرنامهای یا ثبت خاطرات گونهای داشتهاند که سفرنامهی لایارد ، راولینسون ، الیزابت مکبن رُز از همه برجستهترند.
میرزا امان الله خان نیز با حافظهای کم نظیر و مثال زدنی، در این سفر چهار ساله با دقَت نظر و ظرافت و حسَاسیَت به ثبت و ضبط خاطرات و گزارش رویدادها پرداخته است. بر اساس مستندات این سفرنامه، مطالعات نویسنده گسترده است و به اوضاع و احوال جهان هم اشراف دارد. برای همین است که گاهی از شخصیَتهایی مانند لوئی چهاردهم سخن به میان آمده است. (ص144)
نثر این نویسنده، نثری ساده، رسا و شیوا و در مسیر نثر منشیان، میرزا بنویسها و دیگر نویسندگان عصر قاجار است. زبان نگارش وی، زبان معیار و سرهی فارسی است و نشان میدهد که فردی تحصیل کرده و آشنای به زبان فارسی معیار و آثار ادبی آن میباشد. در دیباجهی کتاب، به تحمیدیَه و نعت پیامبر اسلام(ص) و منقبت امامان شیعه پرداخته است و پس از نقل آیاتی از قرآن کریم- که شیوهی همهی نویسندگان زبان فارسی بوده و هست- دو بیت از کتاب گلستان سعدی نقل کرده است و در جاهای دیگر نیز از این کتاب و آثار دیگر سعدی(ص123-124و203 -204) و هم چنین آثار ماندگار زبان و ادب فارسی، از جمله رباعی منسوب به عمر خیَام (ص85) شاهد مثال آورده است. تمثیل و حکایات زیبایی مانند آنچه در(ص120) آمده است، بر غنا و ارزش ادبی این کتاب افزودهاند. نویسنده در چند جای کتاب، از حکایت چهل طوطی سخن میگوید(صص121و...) که حکایتی شناخته شده است و در جای دیگر از پند نامهی لقمان حکیم و نصیحت آخر به فرزندش.(ص191) از امام صادق(ع) سؤال کردند خدا چه حکمتی به لقمان داد که از او در قرآن نقل شده است؟ حضرت فرمود]ند[: "حکمتی که به لقمان داده شده بود نه به خاطر مال و منال بود، نه مقام و طایفه و هیکل و زیبایی، بلکه او مردی بود پرهیزگار، مصلح، آینده نگر و پند آموز بود و همیشه بر اعمال خویش کنترل و نظارت داشت." (ص195) امَا از تأثیر گویش لری بختیاری نیز به دور نبوده است و هر از گاهی واژه یا اصطلاحی خاص را از گویش این اقلیم در متن خود جای داده است. نمونههایی چون: علاقه بُر( قطع علاقه و امید) (ص59) طفره (حاشیه روی و پیدا کردن دلیل و توجیه) (ص60) هجومات کردند (هجوم آوردند) (ص90) زیره به زیره (پنهانی و مخفی کاری) (ص91) اسیر و عبیر(مرکَب اتباعی) در چند جای کتاب(ص135و...) نقل شده است.
گاهی از حروف اضافهی مرکَب استفاده کرده است و با این کار جملات را دشوار و دیریاب نموده است:" از برای چهار ساعت مانده به غروب آفتاب، انجمن منعقد گردید...(ص89)
کلمات و ترکیباتی مثل: تظلَم و تظلَم نمودن( از بیدادی کسی بنالیدن، شکایت نمودن از ظلم کسی، ستم کشیدن، داد خواستن و...) پیشینهی هزار ساله در زبان و ادب فارسی دارد و بارها در این کتاب به کار رفتهاند. برخی از اصطلاحات و ترکیبات خاصَ آن دوره مانند کالسکه دودی یا اتول(خودرواتومبیل) (ص67) در این اثر از خطر فراموشی بازمانده است. سرانجام این که نویسنده، روشن فکر آزادیخواهی است که ماجراهای پیشرفت دیگر ملل را مطالعه کرده است و به خوبی علل عقب ماندگی ایران و اقوام آن را درک نموده است. بر همین اساس، در جای جای این اثر گرانقدر به این موضوع مهم؛ یعنی عقب ماندگی ایران و ایرانی ودلایل آن اشاره نموده است که از همه برجستهتر بخشهایی است با عناوینی چون:"تا کی سزاوار ما چنین است تا کی صاحب فکر می شویم؟ (ص139) باز هم بختیاری عقب است."(صص176-178)که هر ایرانی آزاده و روشن فکری را به تلاش و تکاپوی بیشتر برای آبادانی و آزادی و پیشرفت این مرزبوم وادار میکند.
حافظ حاتمی
نظرات شما عزیزان: